یه دل خسته ویک عشق محال
در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد
بغض و کینه و خیانت گرمی بازار عشقه گمونم آخر دنیاس که ایقد رفتارا زشته همه از عشق کینه دارن چه تنفری میبارن به زبون خیلیا خوبن ،اماباطنا سیاهن آدما چه مرگشونه چرا باهم نمیسازن؟ اسیر ظاهر دنیان، دل به زرق و برق میبازن خدا رو که روی منبر کشتن و بجاش نشستن همونا که با وقاحت ندا رو بیگنا کشتن باقیش واسه بعد..
Power By:
LoxBlog.Com |